محل تبلیغات شما



اولین زندانی بصره به لب ذکر ودعا

ای خدای لایزال ممنون می باشم تورا

روز و شب را گر ندانم شکوه ای نبود مرا

خلوتی دادی مرا تا با تو باشم ای خدا

در بیابان با غل و زنجیر بردندی مرا

یاد زینب بودم و اشگ دو چشم اسرا

می کنم سیلی سندی را تحمل از جفا

یاد مادر میکنم در کوچه با آن بی حیا

گر پرستاری نباشد من ندارم ادعا

جد من صدپاره شد از ظلم قوم بی حیا

هرزمان این سردی محبس بلرزاند مرا

یاد می آرم ززینب در شب شام بلا

ای خدا مرگی بده بنما زاین بندم رها

از تو خواهم وصلتت را ای حلیم ای کبریا


خوشا مهدی که گردیده امیرم

خوشا شاهی که بر عشقش اسیرم

زده زهرا به سر تاج شکوفه

صلوات گو برات خود بگیرم

***

گل من قامتت زیبا گشته

امامت با رخت معنا گشته

طلوع فجر تو بادا مبارک

به مهرویان و عشاق دسته دسته


شهید حق گوهر پاک ولا     (عسگری)2

مهدی موعود عزادار تو

عرض و سما شد گرفتار تو

کس بود دگر شود یار تو

مسکن وماوای توشد سامرا(عسگری)2

آب تو خواستی و آبت  رسید

مهدی  عزیز تو کنارت رسید

موسم رفتن زجهانت رسید

دیگر روان گشته ای سوی خدا(عسگری)2

لیک نبود آب و به کرب وبلا

جد غریبت تشنه شد سرجدا

راس عزیزان به سر نیزه ها

کسی نبود به یاری بچه ها  (عسگری)2

رعشه گرفت دست مولا ززهر

آماده گشته برود او سفر

بهر وصیت پسرش کن خبر

موسم هجرت شده ای با وفا   (عسگری)2

عمر تو تحت نظر اشقیا

زندگیت توام درد وبلا

خون به دلت شده ززهر جفا

امید شیعیان به هر دو سرا (عسگری)2

شیعه زند بر سر و بر سینه اش

آتش گرفته دل بی کینه اش

خون به دل و عقده دیرینه اش

مولای ائ عسگری گشته فدا  (عسگری)2

  


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گذر زندگی